اوضاع آنچنان آشفته است که کمبود انرژی و برق به راحتی میتواند در کوتاهمدت و تا پیش از پایان دولت چهاردهمِ شما، به بحران اجتماعی مهارنشدنی تبدیل شود و در آن شرایط نه از تاک نشان بماند و نه از تاکنشان!
حمیدرضا حسینی آشتیانی، مشاور برنامهریزی در برق و انرژی در یادداشتی نوشته است:
۱. ۲۹ سال از تشکیل سازمان عریض و طویل سانا (که از سال ۱۳۹۵ و با اصلاح ماموریت به ساتبا تغییر نام داد) میگذرد و نتیجه این سه دهه تلاش در حوزه توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، نصب ۱۰۳۶ مگاوات نیروگاه بادی و خورشیدی تا پایان سال ۱۴۰۲ (در مقایسه با بیش از ۹۰ هزار مگاوات ظرفیت نیروگاهی کشور، حدود یک درصد!) بوده است.
در مقام مقایسه لازم به یادآوری است که ظرفیت حال حاضر نیروگاههای تجدیدپذیر در عربستان (با سابقهای بسیار کمتر در این حوزه در مقایسه با ايران) کمتر از ۵۰۰۰ مگاوات است و برنامه آنها در این حوزه نصب ۱۳۰ هزار مگاوات نیروگاه بادی و خورشیدی تا سال ۲۰۳۰ است. عدد درست است، اشتباه نکردیم، ۱۳۰ هزار مگاوات!!!
۲. تابستان ۱۴۰۳ را با خاموشیهای پردامنه برق (دستکم در حوزه مشترکان صنعتی) در حالی پشت سرگذاشتیم که در ادامه آن و در روزهای اخیر (به واسطه کمبود گاز) مجبور به قطع برق خانگی و صنعتی در ابعاد گستردهای شدهایم.
۳. در کنار این دو واقعیت شیرین و تلخ مورد اشاره در بالا، دقایقی پیش و در گفتگوی تلفنی با مدیرعامل اسبق برق منطقهای خراسان، ایشان گلایه داشتند که همراه با تعدادی از مدیران اسبق برق خراسان در پی آن بودهاند که در زمین کشاورزی آبا و اجدادی خود (که سالهاست بنا به محدودیت آب و بارندگی دیگر کشت و زرعی در آن انجام نمیشود) نیروگاه خورشیدی کوچکی در حد ۲۰۰ کیلووات (در ۶ هزار مترمربع زمین و با سرمایهگذاری حدود ۵ میلیارد تومان) احداث نمایند و برای انجام این مهم اداره کشاورزی کاشمر به بهانه (و یا به دلیل) ضرورت تغییر کاربری زمین، ۴۰ تا ۸۰ درصد ارزشافزوده ملک را طلب کرده است.
۴. سوال: اگر در شرایط جاری کمبود برق و انرژی نبودیم و یا اگر بجای این جمع شش نفریِ مدیران اسبق برق، شهروندان عادیتری در پی این کار و پروژه بودند، اوضاع چگونه میشد؟ پاسخ روشن است. به زعم ما اگر در حال حاضر چوب لای چرخ این بزرگواران گذاشتهایم، شهروند نابلدتر را هم چوب لای چرخش میگذاردیم و هم پس از آن با همان چوب مورد نوازش قرار میدادیم!
۵. امسال سال جهش تولید با مشارکت مردم است. مردم در پی آنند که با وجود بضاعت محدود خود و با هدف مشارکت در حل مساله انرژی کشور، بدون وام چندهزار میلیارد تومانی، در حد ۵ میلیارد تومان در انرژی خورشیدی سرمایهگذاری کنند و سهمی هرچند ناچیز (در جهش که نه) در تولید برق داشته باشند و ما اینگونه از آنها و نیت خیرشان استقبال میکنیم. عوامفریبی و گفتار درمانی، دیگر بس است!
۶. چه باید کرد؟ جناب آقای علیآبادی، اوضاع آنچنان آشفته است که کمبود انرژی و برق به راحتی میتواند در کوتاهمدت و تا پیش از پایان دولت چهاردهمِ شما، به بحران اجتماعی مهارنشدنی تبدیل شود و در آن شرایط نه از تاک نشان بماند و نه از تاکنشان!
جناب آقای وزیر، اگر من بجای شما بودم، نه تنها زمینه قانونی لازم را برای احداث نیروگاه خورشیدی در زمینهای کشاورزی (بدون ضرورت تغییر کاربری) فراهم میآوردم، بلکه ترتیبی میدادم که تمام زمینها و محوطههای وزارت نیرو (از جمله پستهای برق، نیروگاهها، ادارههای برق و آب شهرستانها، مخازن آب شهری و …)، در قراردادی با اجاره صفر تومان برای ۳۰ سال و تنها برای احداث نیروگاه خورشیدی در اختیار سرمایهگذاران قرار گرفته و با انجام این مهم، هزینه زمین را در احداث نیروگاههای خورشیدی، به صفر میرساندم.
با انجام این کار نه تنها جهش تولید برق با مشارکت مردم در عمل و نه در حرف محقق میشود، بلکه زمینه لازم برای التیام معضل برق و انرژی مملکت نیز فراهم میآید و در این بین، کار و عمل خیر مردم نیز به نام وزارت نیرو خورده خواهد شد. چه چیزی از این بهتر، با پول و سرمایه مردم هم فرهنگسازی میکنیم و هم پز میدهیم! به نام مردم، به کام شما!
جناب آقای علیآبادی من نه نیروگاه خورشیدی دارم و نه نیت آن دارم در صنعتی که ورود به آن منوط به تعامل نزدیک با دولت و حاکمیت است، سرمایهگذاری کنم؛ تنها و تنها جسارت کرده و از سرِ دردمندی و به قول جناب سعدی آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم، تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال!