در پنجمین نشست کلاب هاوسی، چالشها و راهکارهای بهرهوری در تعلیم و تربیت بررسی شد.
معضلات و دردهای آموزش و پرورش ریشه تاریخی دارد/ فاصله و شکاف زیاد مبانی کتب درسی با واقعیتهای زندگی دانش آموزان/ آموزش و پرورش ایران، یک سیستم شکست خورده است/
در پنجمین نشست انجمن بهرهوری ایران با موضوع کارایی و اثربخشی آموزش و پرورش که یکشنبه 24 مردادماه 1400 با حضور مسئولان نظام تعلیم و تربیت و اساتید دانشگاه در کلاب هاوس برگزار شد، سیاستهای کلی نطام آموزشی، اهداف، انتظارات وچالشهای نهاد تعلیم و تربیت از دو دیدگاه مدرسه و دانشگاه مورد نقد و بررسی قرار گرفت و ضمن تبادل نقطهنطرات بین کارشنان و انتقاد از کاستیها توجه به نقش مدرسه بهعنوان اصلیترین و زیربناییترین نهاد آموزش جامعه پرداخته شد و مدرسه از منظر دانشگاهیان با اولویت بهرهوری و اثربخشی آموزش و پرورش در این دیدگاهها مورد نقدهای فراوان قرار گرفت.
به گزارش روابط عمومی انجمن بهرهوری ایران در ابتدای این نشست، مهندس علی اکبراولیاء، عضو هیئت مدیره انجمن بهرهوری ایران و رئیس سابق سازمان ملی بهرهوری که مدیریت این نشست را برعهده داشت نیز گفت: بحث آموزش و پرورش مرتبط با تمام اقشار جامعه است و همه ما، 12 سال در این سیستم به طور مستقیم تحصیل کرده و حضور داشتهایم و بعد از آن نیز خواهران، برادران و فرزندانمان نیز بهنوعی در آموزش و پرورش بودهاند، لذا صرف نظر از تخصص و تجربه در این حیطه همه افراد جامعه به نحوی در آن دخیل هستند و همه هم در این زمینه صاحبنظر هستند، لذا واکاوی مسائل آن ضروری است بهخصوص بیان دیدگاهها از سوی افرادی که تحصیلات مرتبط یا تجربه کاری دارند، یا استادانی که در حوزه فلسفه تعلیم و تربیت فعال هستند، قابل توجه است.
به گفته وی، این در حالی است که متاسفانه برخی بحثهای سیاسی، اقتصادی و مسائلی چون کرونا موجب شده تا مقوله مهم آموزش و پرورش نه تنها در اولویت قرار نگیرد، به حاشیه رانده شود که این موضوع خود مصیبت بزرگی است. حل مسائل آموزش و پرورش، مستلزم فهم مشترک و مشارکت همه مردم و همه دستاندرکاران است
جامعهای میتواند توسعه یافته باشد که انسانهای توسعه یافته داشته باشد
مهندس اولیاء تاکید کرد: جامعهای میتواند توسعه یافته باشد که انسانهای توسعه یافته داشته باشد و اگر در کشور با مشکلاتی مواجه هستیم به این دلیل است که انسانها و مدیران توانمند در بخشهای مختلف نداریم که تاثیرگذار باشند که البته این هم به آموزش پایه و هم به آموزش عالی باز میگردد که بررسی همه وجوه این مباحث در این نشست نمیگنجد و باید در جلسات متعدد مورد بررسی قرار گیرد اما امیدواریم کمک کنیم تا با ارائه مجموعه صحبتهای مطرح شده در این زمینه به شورای عالی آموزش و پرورش، دولت بتواند در این زمینه موفقتر عمل کند.
کشور هنوز به آموزش و پرورش توجه لازم را ندارد
در ادامه این نشست مهندس سید حمید کلانتری، مدیرعامل انجمن بهرهوری ایران با بیان اینکه موضوع آموزش و پرورش یک بحث زیربنایی و بسیار اساسی است، گفت: نطام تعلیم و تربیت منشا و مبنای تمام مباحث بهرهوری است و باید از مقطع ابتدایی این روند آغاز و در دورههای متوسطه آماده ورود به دانشگاه بهعنوان سرمایههای انسانی و تاثیرگذار جامعه مورد توجه قرار گیرند. در زمان وزارت حاج میرزایی با وجود تلاشهای زیادی که انجمن بهرهوری ایران با همکاری مسوولان آموزش و پرورش انجام داد، اتفاق قابل قبولی شکل نگرفت.
وی افزود: کشور هنوز به آموزش و پرورش توجه لازم را ندارد و بهای لازم را نداده که نمونه این امر لیست وزرای جدید دولت سیزدهم است که بیشترین نقد به فرد معرفی شده برای وزات آموزش وپرورش است. چرا که برای وزارتخانهای با یک میلیون معلم و کادر آموزشی و مربی، فردی معرفی شده است که حتی چند ماه مسئولیت در یک اداره این وزارتخانه نیز نداشته بنابراین این سوال مطرح میشود که وی چگونه میتواند موجب تحول در این سیستم باشد؟
کلانتری ابراز امیدواری کرد که این تریبون بتواند انتقاد از انتخاب یکی از مهمترین وزرای دولت را به گوش آقای رئیسی برساند. هر چند که اسامی اعلام وصول شده و نمایندگان در حال بررسی صلاحیتها هستند. اگر به دنبال تحول هستیم باید دقت لازم و کافی برای این وزارتخانه صورت گیرد، چون بیشترین مخاطبان جامعه مربوط به نظام تعلیم و تربیت هستند.
لزوم آیندهنگری در نظام آموزش و پرورش
دکتر محمدعلی محمدی، جامعه شناس و مولف کتب و مقالات در حوزه آموزش و پرورش در ادامه این نشست با بیان اینکه در شرایط کرونایی امروز که جان همه مردم مورد تهدید واقع شده، بحث درباره تعلم و تربیت به حاشیه رانده شده، به گذر توسعه از دل بحبوحهها از نگاه روشفنکران جامعه اشاره کرد و گفت: در اواخر جنگ جهانی دوم سال 1941 میلادی در شرایطی که انگلیس در برترین شرایط جنگ بود چرچیل دستور میدهد تا درباره آینده تامین اجتماعی انگلیس تحقیقاتی صورت گیرد تا نظام رفاهی پس از جنگ تببین شود که همین پژوهش سالها بعد این کشور را در مسیر دقیق توسعه قرارداد، لذا وقتی یک نخبه و روشفنکر یا مدیری در نظام آموزشی برنامهای را تدوین میکند باید آینده آن مشخص و روشن باشد در حالیکه چنین نگاهی در این سیستم وجود ندارد.
محمدی با اشاره به ارکان تشکیلدهنده نظام اجتماعی اعم از اقتصاد، سیاست، آموزش و پرورش و دین گفت: هرکودتایی در هر کشوری رخ میدهد، نخستین ارگانی که کودتاپیها در دست میگیرند، رادیو و تلویزیون آن است چون مرکز ارسال آگاهی است و پس ازتسلط به این بخش اولین حوزهای که برای بقای و دوام و توسعه خود طراحی میکنند سیستم و نظام آموزش و پرورش آن کشور است، لذا القای آگاهی یک اصل و بنیان همه قدرتها، حکومتها و حکمرانیهاست و نظامی موفق است که توانسته از طریق آموزش و پرورش و سیستم تربیتی خود به اهداف تعیین شده خود برسد.
وی با انتقاد از عدم دستیابی به اهداف آموزش و پرورش با وجود تشکیل یک نظام سیستماتیک گسترده وعریض و طویل افزود: بحث اول تعیلم و تربیت، آگاهی است به این معنا که دانشآموزان، دانشجویان و مخاطبان با ورود به این سیستم به یک نوع آگاهی دست پیدا کنند و این آگاهی محصول شرایط اجتماعی و مبتنی با آن شرایط جامعه است، لذا آگاهی که به مخاطب سیستم آموزشی داده میشود اگر منفک و بیگانه با شرایط جامعه باشد از اهداف سیستم تعریف شده دورخواهد شد.
اهداف آموزش و پرورش محقق نشده است
این جامعه شناس در ادامه با ابراز تاسف از اینکه کشور ما با وجود طراحی یک سیستم نتوانسته به اهداف خود برسد، تصریح کرد: این سیستم بعد از 4 دهه نتوانسته کارکرد خود در مباحث آموزشی را به دانش آموزان بیاموزد به این معنا که دانش آموز نمیداند، برای چه باید در مدرسه، ریاضی، جبر و هندسه بیاموزد و اینها چه کارکردی در آینده برایش خواهد داشت و یا فهرست درسهایی که آموزش داده میشود با چه هدفی بوده و یا بعد از آموختن این دروس شخص به چگونه فردی تبدیل خواهد شد؟
وی ادامه داد: در سیستمهای آموزشی کشورهای پیشرفته با عدد و ارقام مشخص است که در یک بازه زمانی چه تعداد متخصص در چه رشتههایی نیاز دارند و باید نیروی انسانی ماهر درآن رشته از مدرسه تا دانشگاه تربیت شود. این در حالی است که کارکرد نظام تعلیم و تربیت در ایران متاسفانه نه تنها متناسب با اهداف خود نبوده، بلکه نتوانسته دانش آموزی تربیت کند که احساس رضایت داشته باشد. از این رو بررسی وضعیت موجود سیستم تعلیم وتربیت ومدرسه نشان میدهد که گرایش به استعمارپروری در متعلمان شکل گرفته و آنها خود به دنبال عنصر استعمار میروند.
راه ناتمام آموزش و پرورش در ایران
به گفته این جامعه شناس، استعمار جدیدی که به علت عدم کارکرد درست نطام آموزشی شکل گرفته، فرد را بهصورت خودخواسته به سمت استعمارمیکشاند. در ارزیابی تیمز و پرلز نیز به این نکته اشاره شده است که در ایران با برگزاری انواع المپیادهای دانش آموزی، نخبگان با هزینه دولت کشف میشوند و پرورش مییابند، اما از نیمه راه به علل مختلف از کشور خارج شده و به دامن استعمارگری پناه میبرند که به دانش، خلاقیت، اختراع، آرامش، جایگاه و استعدادهایش بها میدهد.
به گفته وی، نمونه روشن و بارز این موضوع در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور است که با صرف هزینههای هنگفت در بخش تحقیق و پژوهش، باید مقالاتی برای مجلات ISI ارسال شود. سیستم هم به گونهای طراحی شده که چنانچه اعضای هیات علمی سالانه چند مقاله در این مجلات به چاپ نرسانند، از ارتقای شغلی و معیشت باز میمانند و حتی ممکن است فرد اخراج شود، لذا نتیجه این طراحی سیستم و نظام تربیتی موجب شده که مقالهها و پژوهشها تبدیل به محصول در کشورهای دیگر شده و به چندین برابر قیمت به کشور ما فروخته شود. پر واضح است که تبعات این نظام غلط آموزشی از دانشاموز المپیادی تا من استاد دانشگاه را به استعمار خودخواسته کشانده است.
آموزش و پرورش ایران یک سیستم شکست خورده است
ما در تعلیم و تربیت دچار شکست شدهایم
دکتر محمد علی محمدی با ابراز نگرانی از روند فعلی وضعیت فعلی نظام آموزش وپرورش کشور تصریح کرد: یکصد سال از ورود آموزش و پرورش، صنعت و پزشکی به ایران گذشته اما یک محصول نداریم! چرا توان تولید یک لنت ساده خودرو را نداریم؟! چه اتفاقی افتاده که بعد از صد سال صنعت ما از تولید یک قطعه ناتوان است؟! چگونه شده که در پزشکی و عقبه دالفنون خود ازتولید حداقلها مثل ویال شیشهای واکسن و یا سرم SOS ناتوانیم؟! با وجود اینکه فرمول و دانش آنرا به ما دادهاند اما توان تولید نداریم؟! این وضعیت صنعت وپزشکی کشوراست.
وی افزود: در فرهنگ هم وضعیت به همین منوال است. آیا مدرسه و دانشگاه ما امکان تولید معنا و فرهنگ را داشته است؟ علت عمده و اصلی گرفتاری کشور در کرونا، موضوع فرهنگی است اینکه به دلیل وضعیت وخیم همهگیری ویروس کشور تعطیل میشود، ولی مردم به سمت جاده،ها هجوم میبرند که یک فاجعه است.
آموزش و پرورش نتواسته فرهنگ و معنا تولید کند
محمدی در ادامه این نشست با اشاره به عدم شکل گیری تربیت و پرورش مورد انتظارهمانند انسان مستقل، روشنفکر و نقاد در آموزش وپرورش اذعان کرد: آموزش و پرورش نتواسته فرهنگ و معنا تولید کند. مثلا هیچ دانش آموزشی جرات نقد معلم و یا حتی استاد خود در دانشگاه را ندارد و به گفته کافکا ما به وسیله خودمان وهدایت غرب مسخ شدهایم.
وی با بیان اینکه ما در تعلیم و تربیت دچار شکست شدهایم، اظهار کرد: در جامعهای که معلم محترم نباشد، جایگاه و معیشت وی مورد توجه قرار نگیرد، مدیر مدرسه از اولیای دانش آموزان درخواست کمک مالی برای اداره آمورش داشته باشد، دانشآموزان آن جامعه امیدی به آینده ندارند و بهصورت طوطیوار در موسسات کنکور به دنبال کسب معدل و قبولی در دانشگاه و در نهایت مهاجرت به خارج از کشور هستند، آیا این شکست نیست؟!
حلقه گمشده آموزش در ایران
محمدی با طرح این سوال که این سیستم آموزشی با این شرایط چه فضیلتی ایجاد کرده، ادامه داد که ممکن است این نظرات را برخی افراطی بدانند، ولی همه میدانیم که نقد بیرحمانه است و تعارفی با هیچ کسی نداریم. لذا باید توجه کنیم که آیا دانش در ایران ارزش اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تولید میکند؟؟ آیا توانستیم ارزشها را به آن القا کنیم؟ جواب تمام این سوالات منفی است. یکی از مباحث اصلی توسعه جوامع غرب، داشتن جرات و اندیشهورزی، جرات روشنفکری و جرات ماجراجویی است، همان حلقه گمشدهای که در نظام آموشی ما به هیچ وجه وجود ندارد.
حرکت دنیا به سمت جانشینی سیستم خانه مدرسه و مدرسه دیجیتال با مدارس سنتی در آینده نزدیک
دکتر محمدی در ادامه با استناد به نظریه یکی ازجامعهشناسان غرب عنوان کرد: جامعهای که درآن مدرسه آینده مبهمی دارد، تفکر را از دانشآموز میگیرد، جرات را می گیرد و اجازه تفکر و انتقاد نمیدهد، باید این مدرسه را رها کرد. امروز جوامع در حال گذر به سوی Home School (خانه مدرسه) هستند که در کرونا زمینه های آن به خوبی شکل گرفت که بخشی از آموزش بهعهده خانوادهها باشد.
وی ادامه داد: ممکن است که نقدهایی به این شیوه باشد اما دنیا در حال حرکت به سمت مدارس دیجیتال است، لذا اگر دنیا به این سمت برود ما باز هم از آنها عقب خواهیم ماند، چون زیرساختهای آموزش و پرورش دیجیتال را در کشور نداریم و این مساله به فقر طبقاتی دامن خواهد زد. چرا که آموزش دیجیتال نیازمند ابزارهایی مانند گوشیهای هوشمند و لپ تاپ است لذا امیدوارم تفکر جدید و نوینی در حوزه اموزش و پرورش با بینش جدید شکل گیرد.
نباید مساله را سیاه و سفید دید
دکتر فخرالدین احمدی دانش آشتیانی، وزیر اسبق آموزش و پرورش و رییس مجتمع آموزشی مفید نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه علت بخشی از مشکلات خود ما هستیم که به آن دامن میزنیم، گفت: در خصوص مباحث ارزش آفرین بودن نظام آموزشی این نقد وجود دارد و راهحلهایی هم برای آن وجود دارد، اما نباید مساله را صفر و یک و یا سیاه و سفید دید.
وی با اشاره به اقدامات مناسب صورت گرفته در آموزش و پرورش و دانشگاهها خاطرنشان کرد: اینکه عنوان شد دانشگاههای ما به سمت استعمارگران حرکت کرده، برای من قابل قبول نیست. طرح مساله ثبت مقالات در مجلات ISI به این معناست که دانشگاه محل تولید علم است و این مجامع، محل ارزیابی، تولید علم و مبنای ارزشگذاری است، اما اینکه چرا تبدیل به محصول نشده و مورد استفاده قرار نگرفته یک فرآیند کلی است و نباید استاد و دانشگاه را مقصر این مساله دانست، لذا وقتی بهایی به این موارد داده نشود، دانشگاهی مجبور است جای دیگری از آن استفاده کند، پس نباید ارسال مقالات به مجلات خارجی به معنای همراهی با استعمار باشد.
سیاستهای کلی گریبانگیر آموزش
آشتیانی در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه عوامل عدم استفاده از نتایج تحقیقات و مقالات به سیاستهای کلی باز میگردد، خودرو را مثال روشنی از این سیاست عنوان و خاطرنشان کرد: تا زمانیکه در این خصوص یک مونوپولی ایجاد شده و اجازه رقابت داده نمیشود، نیازی به تحقیق و تولید بهرهوری علمی نیست. باید این مجموعه را به صورت کلان جامعه بررسی کرد نه اینکه یک بخشی را مورد حمله قرار دهیم.
به گفته وی، البته این به معنای نداشتن نقد به نظام آموزش عالی نیست. همین نقد به آموزش وپرورش هم وارد است. اما به معنی حذف المپیاد نباید باشد؛ اینکه چرا سیستم توان نگهداری یک نخبه را ندارد موضوعی است که باید با قراردادن تمام ابعاد کنار یکدیگر به آن پرداخته شود.
ضرورت اصلاحات گام به گام
وزیر اسبق آموزش و پرورش گفت: در سیاستهای کلان و فرهنگهای ایجاد شده باید به دنبال علل اصلی این نقدها باشیم و نه اینکه مدرسه را صرفا مقصر این جریان بدانیم و با وجود انتقادهایی که به مدرسه و نظام آموزشی وجود دارد، معتقد به تغییر نگاه هستم چون در جای جای این کشور مدارسی وجود دارند که بسیار زندهاند و باید به سمت اصلاح شرایط موجود حرکت کنیم.
به گفته وی درحال حاضر از لحاظ نگرش و بینش با مشکلات زیادی در نظام تعلیم و تربیت مواجهیم، چرا که همه ما در سیستمی تربیت شدیم که به ما نقاد بودن و حتی رعایت حقوق یکدیگر را یاد نداده است و معلمان ما نیز مستثنی از این مساله نیستند، لذا یکباره نمیتوان این فرهنگ را تغییر داد و از معلم خواست تا به دانش آموزان تقویت هویت، نقاد بودن و شهروند مطلوب بودن را آموزش دهد، قطعا چنین چیزی بهراحتی اتفاق نمیافتد، در حالیکه برای داشتن یک معلم با آگاهی و بینش درست باید در نظام تعلیم و تربیت، سیستمی را طراحی کنیم که هدف در مدرسه صرفا آموزش فرمول فیزیک، ضرب و شیمی نباشد بلکه هدف اصلی آگاهی دادن، رشد و توسعه فردی کودک و نوجوان باشد، بنابراین تا زمانی که محور تعلیم و تربیت بر مدار دانش باشد، آگاهی و رشد ارزشآفرینی شکل نخواهد گرفت.
برخی از معضلات و دردهای آموزش وپرورش ریشه تاریخی دارد
در ادامه این نشست دکتر مهدی نوید ادهم، دبیرکل سابق شورای عالی آموزش و پرورش نیز با تاکید بر اینکه راه برون رفت از وضع موجود و فائق امدن برکاستیها و اثربخشی نظام آموزش و پرورش برگزاری چنین نشستهایی است تا از زوایا ودیدگاههای مختلف موضوعات مورد نقد و بررسی قرارگیرند که نتیجه مطلوب حاصل شود، گفت: با توجه به مباحث مطرح شده و اشرافی که به عنوان یک مسئول این نظام به موضوعات دارم در عین حال که بخشی از این نقدها را میپذیرم، اما دستاوردهای خوبی در نظام تعلیم و تربیت شکل گرفته که نباید آنها را نادیده گرفت و آنچه که طبق نظریه نیچه بهعنوان «برهوت» یاد و یا سیستم شکست خورده عنوان میشود، نیست لذا یکی از مهمترین دلایل نقض این عناوین تربیت نیروهای خوبی همانند دکتر محمدی، دکتر عبدالکریمی و سایر اساتید هستند که در همین نظام آموزشی پرورش یافتهاند.
وی افزود: آموزش و پرورش کشور از برخی دردهای مزمن رنج میبرد و این معضل بحث دیروز و امروز نیست. بلکه یک مشکل تاریخی داشته و بازتاب، ریشه زیست جهانی ماست. معتقدم برای پرداختن به راههای افزایش اثربخشی آموزش و پرورش باید این سیستم را نه تنها بهعنوان یک نهاد آموزشی که بهعنوان یک نهاد فرهنگی - اجتماعی تلقی کرد که در بستر جامعه جریان پیدا میکند و با فرهنگ جامعه داد وستد دارد.
بازخوانی هویت برای اثربخشی آموزش و پرورش
نوید ادهم با اشاره به اینکه فرهنگ به شدت زمانمند ومکانمند است، گفت: ضمن استفاده ازتجارب همگان باید نسبت به اقتضای فرهنگ بومی کشور راهحل مناسب برای آن تببین کنیم و طبق اظهارات دکتر عبدالکریمی یکی از این راهحلها بازخوانی هویت خودمان است که طی سالهای اخیر موضوع هویت در مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش پیگیری و در کتابهای درسی بهشدت مورد توجه ویژه قرار گرفته است.
وی، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را بهعنوان «سند مادر» و ماموریت اصلی آموزش و پرورش در بحث تبین جزییات هویت دانش آموزان برشمرد و خاطرنشان کرد: رسالت و سیاستگذاریهای آموزش و پرورش براساس این سند بالادستی، تکمیل هویتبخشی نسل جوان است.
کوچکانگاری آموزش و پرورش
دبیرکل سابق شورای عالی آموزش و پرورش ضمن اشاره به مشکلات این نظام در درون و بیرون آن تاکید کرد: عوامل بیرونی مهمترین مشکلات نظام تعلیم و تربیت را تشکیل میدهد، چرا که ریشه فرهنگی دارد و موجب شده از کارایی واثربخشی آموزش و پرورش کاسته شود، یکی از این ریشههای فرهنگی «کوچکانگاری آموزش و پرورش» است، لذا میبینیم که سیاستگذاران، استادان دانشگاه، تصمیمگیران و برنامهریزان نقش اموزش و پرورش را در فرایند توسعه، ارتقای فرهنگی - اجتماعی و حل مشکلات کشور کوچک دیدهاند.
توسعه در گرو انسان و آموزش انسان است
وی ادامه داد: در حالی همه تصورمیکنند که توسعه در گرو صنعت، کارخانه و انرژی هستهای است نه انسان این مشکلات دو از ذهن نیست. وقتی عنوان میشود که توسعه محصول ذهنهای توسعه یافته است باید این پرسش را مورد توجه قرار داد که بهترین سن برای بهینهسازی افکار، اندیشه، باور و گرایشها چه سنی است که همه تحقیقات و مطالعات نشان میدهد که بهترین سن ایجاد این اندیشهها، سنین کودکی و حتی قبل از دبستان است. اما برای برخی پرسشها هنوز پاسخ درستی نداریم. اینکه ما برای این دوره چه اقداماتی انجام دادهایم؟ کدام استاد دانشگاه با تحصیلات عالیه حاضر است که در این مقطع تدریس کند و خود را وقف دوره پیش دبستان یا دبستان کند؟ معمولا پس از طی مراحل عالی تحصیلی بسیاری از همکاران از آموزش وپرورش جدا شده و به آموزش عالی میپیوندند. پس شاهدیم که همین اساتید صاحبفکر و اندیشه آموزش و پروش راکوچک میبینند.
برنامههای توسعهای 100 سال ایران اشیا محور بوده
دکتر نوید ادهم افزود: وقتی صاحبنظران و صاحبان اندیشه در میدان نباشند که نظریهپردازی کنند، نتیجه امر همین وضعیت فعلی میشود همانطور در بحث تخصیصدهندگان منابع، امکانات و غیره هم این کوچکانگاری نظام تعلیم و تربیت بهوضوح دیده میشود. در همین وضعیت کمبود منابع، دانشگاهها با صندلی خالی مواجه هستند در حالیکه آموزش و پرورش دانشآموز داریم، ولی صندلی نداریم. این یعنی در تخصی منایع هم آموزش و پرورش را کوچک دیدند و تصورکردند توسعه در گروی صنعت، کارخانه و دانشگاه است و باور نکردیم که توسعه با انسان اتفاق میافتد.
چون در کودکی برای توسعه هزینه نکردهایم، در کودکی توسعه ماندهایم
دبیرکل سابق شورای عالی آموزش و پرورش اظهارکرد: در یکصد سال گذشته چه قبل از انقلاب و چه پس از آن تمام برنامههای توسعه کشور بر مبنای اشیا از جمله راهآهن، صنعت، کشاورزی و غیره نوشته شده نه انسان. حتی برنامه هفتم توسعه نیز اشیامحور است نه انسان محور و به تعبیر یکی از اساتید «چون در کودکی برای توسعه هزینه نکردهایم، درکودکی توسعه ماندهایم.»
وی در ادامه با اشاره به موضوع «مدرسه دیجیتال» که در ابتدای نشست عنوان شد، گفت: قطعا فرآیند آموزش هم در بخش آموزش و پرورش و هم آموزش عالی در پساکرونا و زیستبوم جدید همانند قبل ادامه پیدا نخواهد کرد. اما باید توجه کنیم که دچار «سادهپنداری در آموزش و پرورش» نشویم. کار تعلیم و تربیت یک فرآیند کاملا تخصصی در مقاطع مختلف است و اگر بهدرستی این تعلیم صورت نگیرد، به ضد آن مساله تبدیل خواهد شد. بنابراین نباید بر این طبل بکویم. واژه «مرگ مدرسه» را که عدهای به غلط عنوان میکنند، نمی پسندم.
وی همچنین خاطرنشان کرد: براین باورم و تاکید دارم بشدت نیازمند یم که نیروهای متخصص در تمام مقاطع در خدمت فرزندان این مرز وبوم باشند البته نه هر معلمی، نه هر برنام درسی ونه هر شیوه مدیریتی اما باید یک نهاد اجتماعی متخصص در خدمت فرزندان ما باشد و با همه تحولاتی که باید در آن ایجاد شود به نیروهای متخصص و این نهاد تخصصی نیاز خواهیم داشت که معتقدم بخشی از این تحولات را سند تحول بنیادین آموزش و پرورش میتواند رقم بزند.
راهحلهایی برای اثربخش کردن آموزش و پرورش
دکتر نوید ادهم تاکید کرد: برای اثربخش کردن آموزش و پرورش باید اقداماتی اصولی صورت گیرد. ابتدا باید با کوچک انگاری آموزش و پرورش مبارزه کنیم و نهاد تعلیم و تربیت را به صورت جدی مدنظر قرار دهیم و باور کنیم که فرزندان ما اصلیترین سرمایههای کشور هستند؛ همانند کشورهای سنگاپور، کره و ژاپن. همچنین تخصصی بودن نظام تعلیم و تربیت را بپذیریم و آنرا به متخصصان این امر بسپاریم. اگر قرار است دانشگاه فرهنگیان نیروهای مورد نیاز کشور ار تربیت کند، باید آنرا در جایگاه واقعی خود قرار دهیم و شرایطی را مهیا کنیم که افراد متخصص وارد این سیستم شوند.
بیابانزایی در آموزش و پرورش
دکتر عبدالرسول عمادی، رئیس سابق مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش نیز در ادامه این نشست گفت: نقادان همواره سعی دارند برهوت را به ما نشان دهند. این موضوع بسیار اهمیت دارد، چراکه خلاءها را به ما گوشزد میکنند. استادانی که نقد میکنند، بیابانزایی را با نظریههای خود نشان میدهند و به تعبیری، ما را از برهوت نجات میدهند.
وی با تاکید بر توجه به این بیابانزایی در نظام تعلیم و تربیت، تصریح کرد: ما در حال توسعه این بیابان در درون فضای سبز هستیم، هرچند آموزش و پرورش را یک بیایان کامل نمیبینم، اما به نظر میرسد این بیابانزایی در آموزش و پرورش درحال شکلگیری و توسعه است و علت اصلی این مساله، فاصله گرفتن از مدرسه است. در حال فراموشی آموزش و پرورش بهعنوان مدرسه هستیم و در طول زمان، مدرسه را به نفع سایر ساختارهای بروکراتیک در درون نظام تعلیم و تربیت تضعف کردیم.
خروج نیروهای توانمند/ انتخاب نامناسب دولت سیزدهم
عمادی گفت: مثال روشن این اتفاق بهویژه در 40 سال اخیر خارج کردن معلمان توانمند و زبده از درون مدرسه و انتقال این نیروی خوب به ساختارهای اداری وزارت کشور یا بهعنوان مامور به سایر ادارات و سازمانها از جمله فرمانداریها و استانداریهاست و با توجه به تشکیل ساختارهای پیچیده در درون آموزش و پرورش از جمله ادارات منطقه، ادارات شهرستانها، ادرات کل و زیرمجموعه این بخشها که بهغیراز ساختار مدرسه است، شاهدیم که درصد بسیار زیادی از معلمان با فعالیت در این ادارات، در حوزه تدریس و مدیریت آموزشی فعالیت ندارند بلکه در ساختارهای بروکراتیک قرار میگیرند.
وی خاطرنشان کرد: مجموعه شرایط فعلی حاکم بر نظام تعلیم و تربیت نشان میدهد که باید نقدها وهشدارهای استادان این حوزه را جدی بگیرم و بهدنبال راهکارهای مناسب باشیم. انتخاب فرد نامناسب وغیرمتخخص برای وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم و انتقاد و جهتگیری جامعه نشان میدهد که این نظام زنده است. حساسیت اساتید و جامعه بسیار با اهمیت است و چشم انداز مطلوبی را نشان میدهد.
اهمیت تعیین اهداف برای سنجیدن اثربخشی آموزش و پرورش
مهندس علی زرافشان، معاون سابق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش درادامه این نشست گفت: در فلسفه تعلیم و تربیت تعیین هدف متکی بر نوع نگاه به آموزش و پرورش است.
زرافشان با بیان اینکه به نظرم موضوعات مطرح شده در این نشست بیشتر ناظر بر اثربخشی آموزش و پرورش و جنس گفتگوهای مطرح شده مبنی بر اهداف آموزش و پرورش بوده و در این زمینه نیز دو هدف مدرسهزدایی و بازتولید فرهنگ جامعه مطرح شد، تصریح کرد: در فلسفه تعلیم و تربیت این تعیین هدف بر اساس اینکه آموزش و پرورش را چگونه میبینیم، متفاوت است. اگر رویکرد ما مدرسهزدایی باشد و اصولا کارکردی را برای مدرسه قائل نباشیم، طبیعتا صحبت کردن از کارآیی و اثربخشی آن بی معنا است.
وی ادامه داد: اما اگر معتقد باشیم که آموزش و پرورش یک نهاد اجتماعی و فرهنگی بوده که یکی از وظایف آن بازتولید فرهنگ جامعه است در عین که قدرت نقد را نیز فراهم میکند، موضوع بحث ما به شکل دیگری خواهد بود. لذا اگر بخواهیم اثربخشی آموزش و پرورش را بسنجیم باید ببینیم که اهداف آموزش و پرورش چیست و اصولا با سوالاتی که در این نشست مطرح شد باید بررسی شود آیا ما هدفی نداریم یا هدف داریم، به اهداف خود دست پیدا نکردهایم.
وی اظهار کرد: در حوزههای تعلیم و تربیت از گزارههای مطلق نمیتوانیم استفاده کنیم واعداد نسبی نیز در کارایی و اثربخشی مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرند. در «تیمز و پرلز» نیز هیچ کشوری مطلقا ناکارآمد نیست، بلکه کارایی کشورها در آموزش ریاضی و علوم و خواندن از درصدی کارآیی برخوردار است، لذا بهنظر میرسد که به کار بردن آنها در حوزه آموزش و پرورش صحیح نباشد و بهتر است ما با همان ادبیاتی که در حوزه بهرهوری در سنجش کارآیی و اثربخشی مطرح میشود، به موضوع بنگریم.
صنعت مهمتر از تعلیم و تربیت نیست
معاون سابق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش همچنین درباره تعیین هدف در نظام تعلیم و تربیت کشور خاطرنشان کرد: آموزش و پرورش ایران سالهاست برمبنای اهدافی برنامهریزی شده و رویکردهای خود را دارد. رویکردها و برنامههای درسی آن بر مبنای این اهداف تعیین میشود و طبیعتا ارزیابی درباره اینکه به اهداف دست پیدا کردهایم یا نه میتواند بر آن مبنا انجام شود.
همانند آزمونهای نهایی که همانند بسیاری از کشورها بهعنوان یک استاندارد ابزار سنجش و ملاک ارزیابی بخشی از کارایی و کارکردهای تعلیم و تربیت است. وقتی در امتحانات نهای گفته میشود میانگین معدل 12 است، این به معناست که 60 درصد دانشآموزان به طور متوسط توانستهاند به اهداف نظام تعلیم و تربیت دست پیدا کنند. بنابراین این ملاکی است که بر اساس آن میتوان گفت که آموزش و پرورش توانسته اثربخشی لازم را داشته باشد یا نه؟
وی گفت: سالهاست که موضوع پیوند دانشگاه با صنعت در آموزش عالی مطرح است و علت این امر کوچک قلمداد کردن آموزش وپرورش و حوزههای علوم انسانی و تعلیم وتربیت بوده و صنعت را مهمتر از این حوزه میدانند، اما اگر به کارکردهای دانشگاههای علوم تربیتی توجه کنیم میبینیم که صنعت این دانشگاهها «مدرسه» است و یکی از وظایف دانشگاههای علوم تربیتی، تعیین فلسفه تعلیم وتربیت بومی است.
نقش تعامل دانشگاههای علوم تربیتی و مدرسه
به گفته زرافشان، برای تبیین وتعیین فلسفه تعلیم و تربیت باید ارتباط منسجم و محکمی بین دانشگاههای علوم تربیتی و مدرسه شکل بگیرد که متاسفانه این ارتباط قطع شده است وهیچ خدماتی را به مدرسه ارائه نمیدهند. لذا آموزش و پرورش خودکفا و خودگردان شده و به تنهایی این بار را به دوش میکشد، حتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بهعنوان اصلیترین سند فلسفه تعلیم و تربیت را به تنهایی تببین کرده است.
وی تاکید کرد: اگر بتوانیم مباحث مطرح شده دراین نشست را به سمت آموزش عالی سوق دهیم واین مساله دغدغه اساتید و دانشگاههای علوم تربیتی شود، میتوان متناسب با شریط بومی کشور فلسفه تعلیم و تربیت هم آموزش عمومی و هم آموزش عالی را تببین کرد وخروجی آن به آموزش و پرورش بازگردد و میتوان انتظار داست راهکارهای متناسبی برای این حوزه تعریف خواهد شد.
سالها پیش هیاتی از متخصصان برنامه درسی کشور انگلیس به کشور آمده بودند، آنجا یک چرخه و فرایندی را برای تولید برنامه درسی ارائه دادیم که این فرآیند از فلسفه تعلیم و تربیت آغاز میشد که بلافاصله با اعتراض همتایان خود از آن کشور روبرو شد که این موضوع چه ارتباطی با شما دارد؟ ما پرسیدیم خب با چه کسی ارتباط دارد که پاسخ دادن این وظیفه دانشگاه است.
ما تاکید کردیم که چون در ایران دانشگاهها به وظایف خود عمل نمیکنند، آموزش و پرورش مجبور شده است که خودکفا و خودگران باشد و خود فلسفه آموزش را تولید کند که بهنظر میرسد در سند تحول آموزش و پرورش نیز خود ما فلسفه آموزش و پرورش را سفارش دادهایم و تولید کردهایم.
وی در پایان صحبتهای خود تصریح کرد: ما وقتی از عدم توفیق آموزش و پرورش صحبت میکنیم و آن را تحلیل میکنیم، قطعا یک سری عوامل درونی وجود دارد و یک سری عوامل بیرونی و محیطی. اینکه پدیدهای به نام کنکور وجود دارد، این موجب میشود تلاشهای آموزش و پرورش برای اینکه دانشآموزان را بهصورت شهروندانی تربیت کند که آن شایستگیهای لازم را برای زیست همواره با توفیق در جامعه را داشته باشند، آن کارکرد را از دست میدهد. کتابهای درسی در سالهای اخیر با تحولاتی که داشتهاند آن بستر را برای تربیت شهروندی و فاصله گرفتن از تاکید صرف بر موضوعات درسی فراهم کردهاند، اما وقتی آنها به مدرسه میروند، مطالبات جامعه، اولیا و آموزش عالی از مدرسه به گونهای است که نکات تستی، حافظه محور بودن و مسائلی که کمک میکند به قبولی در دانشگاه در اولویت قرار گیرد، لذا در تحلیل اثربخشی و کارآیی آموزش و پرورش توجه به این نکته نیز ضروری است.
نبود زبان مشترک در آموزش و پرورش
دکتر بیژن عبدالکریمی، فیلسوف و استاد دانشگاه نیزبا بیان اینکه درحال حاضر در آموزش و پرورش از وزیر تا مدیر کل و آموزش عالی یک زبان مشترک وجود ندارد، گفت: ابتدا باید این سوال بنیادین مطرح شود که آیا نظام تعلیم و تربیت ایران، دارای مسائل جدی است یا با برخی مسائل روبروست؟ اینکه تفکر دانش آموزان حتی در بهترین مدارس درجه یک ایران صرفا به سمت مسائلی غیراز مباحث تربیتی سوق داده شده وهیچ تناسبی با آنچه که در سند تحول بنیادین عنوان شده، ندارد این پرسش را مطرح میکند که چگونه باید به این موضوعات بپردازیم؟
وی با اشاره به مشکلات متعددی که دامن نظام آموزشی را گرفته و اگر واژههای مرگ مدرسه یا برهوت را سیاهنمایی بدانیم، این تعابیر نوعی خودزنی است، گفت: بهعنوان یک دانشگاهی بهشدت نگران آینده ایران و فروپاشی اخلاقی، اجتماعی وسیاسی کشور هستم ومعتقدم در شرایط کنونی هیچیک از ما دانشگاهیان و مسئولان و متولیان نظام آموزشی در جایگاه تعارف با یکدیگر نیستیم و فرصت گفتگوی محافظهکارانه را نیز نداریم، لذا باید واقعیتهای موجود را بپذیریم و به زبان مشترک برسیم.
دکتر عبدالکریمی با بیان اینکه امروز با یک وضعیت خاص تاریخی درکشور مواجهیم و متاسفانه مسئولان و تصمیمگیران نظام آموزشی کشور به این مساله توجه ندارند و تمام سرمایههای مادی ومعنوی را هدر میدهند، تصریح کرد: مدرسه نمایانگر کل ساختار جامعه اعم از دانشگاه، مجلس، نهاد ریاست جمهوری و حتی بازی فوتبال است و هر آنچه که درباره نظام آموزشی کشور مطرح میشود، مصداق وضعیت موجود اقتصادی و تمامی بخشهای دیگر است.
امروز با مقوله مرگ روشنفکری مواجیهم/ چرا برهوت در آموزش و پرورش؟
این فیلسوف برجسته ادامه داد: نه تنها برای نظام آموزشی که برای هیچیک ازمسائل و بحرانهای کنونی کشور راهحل فوری وجود ندارد، بنابراین هدف من از بیان برهوت در نظام آموزشی و تعلیم و تربیت این است که بسیاری از مسئولان کشور درکی از این برهوت ندارند و طبق گفته بزرگان فلسفه، برهوت ویرانی نیست انحطاط است. یعنی تمام نیروهای مقاومتکننده به بخشی ازعوامل تباهی تبدیل شدهاند و منظورمن از بهکاربردن این واژه در تعلیم وتربیت این است که خود آموزش وپرورش بهطور ناخواسته در جهت تخریب و ویرانی حیات ما گام بر میدارد. بههیچ عنوان شخص یا فردی را متهم نمیکنم بلکه روند کلی جامعه را اینگونه میبینم.
وی با بیان اینکه طی چهار تا پنج دهه اخیر، درگیر دومین شکاف تمدنی خود شدهایم، تصریح کرد: اگر تا چند دهه قبل مساله ما حل تعارض میان سنت ومدرنیته بود، امروز خود دنیای مدرن به بخشی از جهان کهن تبدیل شده و جهان جدیدی به نام جهان پسامدرن شکل گرفته که ارزشهای جهان مدرن را مورد شک و تردید قرارداده است؛ در چنین جهانی تمام مرجعیتها و نهادهای گذشته، فروپاشیده و امروز در جهان پسامدرن خانواده، همان خانواده گسترده دوران فئودالی نیست. حتی خانواده همان نقش خانواده هستهای دنیای مدرن را نیز ایفا نمیکند. امروز نقش کلیسا همان نقش دوران قرون وسطی و مدرن نیست و نهاد سیاست نیز همان نقش سابق خود را ندارد.
این آموزش با دنیای پسامدرن همخوانی ندارد
دکتر عبدالکریمی تاکید کرد: برهمین اساس نهادهای مرجعیت دینی، خانواده، آموزش و پرورش و دانشگاه بیش از گذشته متضرر شده است و با مقوله مرگ روشنفکری مواجیهم و حتی روشنفکران بهعنوان یک الگوی فکری برتر پیشاهنگ تودهها ومجاهدین مطرح نیستند، لذا در چنین جهانی که الگوها ومرجعیتها نقش و کارکرد خود را از دست داده و به سمت فروپاشی رفتهاند، هیچیک از مسئولان آموزش و پرورش کشور نیاندیشیدهاند که چگونه باید آموزش و پرورش را در چنین شرایط دنیای پسامدرن باز تعرف کنیم؟ چنانچه این روند آموزش با دانش آموزان دنیای پسامدرن همگامی وهمخوانی ندارد.
وی در ادامه با اشاره به فاصله بسیار زیاد بین نسلها بهویژه دردهههای اخیر افزود: در 50 سال اخیر جهان بهاندازه 50 قرن متحول شده که این تحولات را در نوع سوالات دانش آموزان، درگرایشهای آنها، زیر سوال برخی موضوعات به وضوح میبینیم. لذا از تمام کسانی که در این نشست حاضر هستند، گلایهمند هستم که چرا این واقعیتها را نمیبینند؟ با این شرایط نه تنها راهحلی برای رفع معظلات فعلی تبیین نمیشود، بلکه روزبه روز گامهای معکوس برمیداریم و تصور میکنیم خود بهخود مسائل حل و فصل خواهد شد.
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در واقعیت یک سند شکست خورده و متناقض با اهداف خود است
به گفته این استاد دانشگاه، شکاف جوانان، دانش آموزان و دانشجویان از سنت تاریخی خود و محاسن تاریخی روز به روز در حال افزایش است. روند سکولاریزه شدن جامعه، روند پشت کردن به سنت تاریخی، روند استقبال از غرب و تلقی کردن غرب بهعنوان یک حقیقت مطلق درهیچ دورهای ازتاریخ حتی زمان رضاشاه و محمدرضاشاه نیز به این اندازه نبوده که در چهار دهه اخیر سرعت پیدا کرده و این حقایقی است که نیازمند تاملات جدی و فراتر از تاملات تکنیکی و فنی و خرید چند دستگاه کامپیوتر است.
وی همچنین با انتقاد مجدد ازکمتوجهی و بیتوجهی مسئولان آموزش و پررش به واقعیتهای موجود جامعه امروز ایران یادآور شد: با وجود تدوین تمامی اهداف، آرمانها و ایدههایی که در سند تحول بنیادین برای آموزش وپرورش ترسیم کردهایم، ولی در واقعیت شکست خوردهایم و نه تنها به اهداف تبیین شده نرسیدهایم بلکه اهداف متناقض و متضاد با آن در بین دانش آموزان کشور شکل گرفته است. در حالیکه ما خواهان تربیت متخص، تقسیم مشاغل، ارتباط تحصیلات دانش آموزان با مشاغل آینده و بازار کارو سرعت بخشیدن به روند توسعه بودیم، اما میان حوزه دانش اعم از مدرسه و دانشگاه با صنعت و سیاست ارتباطی وجود ندارد و با سه حوزه مستقل روبرو هستیم و هیچ رابطه منطقی بین این سه حوزه شکل نگرفته است.
آیا مدرسه کارکردهای خود را از دست داده است؟
دکتر بیژن عبدالکریمی اظهار کرد: یکی از اهداف مدرسه ایجاد وحدت، همبستگی اجتماعی و افزایش وحدت ملی است، این در حالیاست که جامعه امروز ما با یک شکاف عظیم و آشکار در بین اقشار مختلف مواجه است. ما یک رسانه واحد نداریم. بخشی آنرا رسانه میدانند و بخشی دروغگو، بخشی سردار سلیمانی را نماد انسانیت و برخی او را بهگونهای دیگر میشناسند و این اختلافنظر نیست بلکه نوعی شکاف اجتماعی است و اگر برای این شکافهای اجتماعی و وحدت ملی راهکاری تبیین نکنیم، امنیت ملی و کیان جامعه به خطر میافتد و ممکن است یک قدرت پوشالی مثل طالبان که کنار گوش این مملکت است، آینده ما را تهدید خواهد کرد.
وی با تاکید بر اینکه یکی از اهداف و کارکردهای آموزش و پرورش، انتقال ارزشهای تاریخی و فرهنگی به دانش آموزان است، گفت: اما امروز با یک انقطاع کامل با سنت تاریخی کشور و ارزشهای شیعی و اسلامی در جامعه مواجه هستیم. آرمانهای سند تحول، بازگشت دانش آموزان به سنتها و ارزشهای تاریخی و اسلامی بود، اما امروز عکس این اتفاق افتاده است. ما خواهان بازگشت به خویشتن بودیم، اما امروز به نفرت از خویشتن و هر آنچه که به این مقوله باز میگردد، به نوعی به ابراز انزجار در بین جوانان رسیده است.
فهم شرایط جدید ضرورت دارد
این استاد دانشگاه گفت: طبق سند چشمانداز قرار بود انسانی ارزشی، دینی و توحیدی خلق شود، اما بهراستی میان واقعیت اجتماعی جامعه ما و این مفاهیم چه ارتباطی وجود دارد؟ این آرمانهای تعریف شده در کجا قرار گرفته است؟
وی در پاسخ به پرسشهای مطرح شده اذغان کرد: با توجه به این شرایط باید بپذیریم که ما دریک شرایط تاریخی قرار داریم. از یکسو تفکر گذشته و سنتی ما به پایان رسیده و نهادهای سنتی همانند حوزههای علمیه بهشدت از یک تاخر تاریخی رنج میبرند و با فقهالصغر حوزههای علمیه نمیتوان به جنگ فقه الاکبر جهان مدرن و پسامدرن رفت و از سوی دیگر، ما نه تنها به جهان پسامدرن نپیوستیم به نوعی دچار مقوله بیتاریخی هستیم که باید فهم شود.
به گفته این استاد دانشگاه بین افکار و گفتار مدیران بالادستی و پایین دستی آموزش و پرورش وفاقی وجود ندارد و دانش آموزان به این مقولهها اعتقادی ندارند. همچنین اموزش پرورش کشور ما در یک بیمعنایی، بی جهتی و یک برهوت کامل گام برمیدارد و در جای خالی یک روح زنده که بتواند نظام تعلیم و تربیت را رهبری کند، همه امور را یک فضای سرد و بیروح بروکراتیک گرفته است.
وی در ادامه همچنین خاطرنشان کرد: آموزش وپرورش ما با روند فعلی خود در حال تبدیل ارزشها به ضد ارزشهاست و به تبع فضای فکری حاکم بر جامعه از یک تاخر تاریخی رنج میبرد و نظام آموزش عالی و دانشگاهی به تبع تفکر سنتی در موضع کاملا انفعالی قرار گرفته است، بهعنوان مثال روابط جنسی، صنعت پورن و مواد مخدر ومشروبات الکلی از مباحثی است که تاکنون آموزش و پرورش قدرت و جسارت اتخاذ سیساتهای مناسب آموزش جنسی به نوجوانان را ندارد و برخوردهای کاملا سیاسی، عکسالعملی و انفعالی است وخلاقانه نیست و در بین دانش آموزان به تبع جامعه در برابر ارزشهای رسمی کشور که در کتابهای درسی هم تدریس میشود، نوعی مقاومت شکل گرفته است.
آرمانهای اموزش و پرورش با آرمانهای واقعی دانش آموزان، خانواده و جامعه کاملا متفاوت است
دکتر عبدالکریمی ادامه داد: به لحاظ شکلگیری نوعی تعارض ارزشها بین حکومت و مردم و بین نسلها با یک نوع تضاد منافع روبرو هستیم که این مسائل ارزشهای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی ما را تضعیف کرده است و شاهدیم که آرمانهای آموزش و پرورش با آرمانهای واقعی دانش آموزان، خانواده و جامعه کاملا متفاوت است.
به گفته وی، مفاهیمی که مردم و دانش آموزان با آن زندگی میکنند با مفاهیمی که در سطح رسمی آموزش داده میشود، در تناقض و تضاد کامل است. حتی بین الگوها و مرجعهایی که مدیریت رسمی آموزش و پرورش به دانش آموزان ارائه میکند با الگوهای واقعی نوجوانان و جوانان نسبتی وجود ندارد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: تفاوت بین الگوی رسمی نظام آموزشی که سردار سلیمانی است با الگوی واقعی که تتلو بوده، بسیار زیاد است و این همان شکاف اجتماعی است که من مدام تکرار میکنم. اینکه اصطلاحات، زبان، مفاهیم، سبک زندگی، انتظارات و حتی پوشش رسمی دو طرف یعنی کتابهای درسی و دانش آموزان در بطن جامعه کاملا متفاوت است و این تفاوتها و فاصلهها، ریشه اصلی بسیاری از بحرانهای اجتماعی است.
عمق بحران آموزشی برای مسئولان هنوز نمود پیدا نکرده/ تعلیم و تربیت سیاسی نشود
بیژن عبدالکریمی بار دیگر تاکید کرد: هدف از بیان این مباحث، اتهام به شخص یا مقام مسئولی نیست، بلکه روند تاریخی وعمومی جامعه را عنوان میکنم هرچند مقامات مسئول ما بههیچ وجه عملکرد مطلوبی نداشتند و امیدوارم از این تریبون صدای من به رییس جمهور منتخب گفتمان انقلاب که شاید آخرین گلوله است از تفنگ انقلاب شلیک میشود، برسد. در این شرایط تاریخی، شانسی برای خطا کردن و دوباره آزمودن نداریم، اما شاهدیم که وزیر اموزش و پرورش بر اساس روابط قبایلی و خانوادگی انتخاب شدند و این مساله نشان میدهد که عمق بحران و اتفاقات سیستم آموزشی هنوز برای مسئولان نمود پیدا نکرده است.
وی با اشاره به اینکه هیچ راهکار فوری برای حل این مشکلات وجود ندارد، تصریح کرد: این شرایط نیازمند یک معجزه است و اگر نگاه و بینشمان را به آموزش و پرورش تغییر دهیم، قطعا این معجزه اتفاق خواهد افتاد لذا از نهادهای قدرت و جامعه روشنفکران دعوت میکنم که با موضوع تعلیم و تربیت، سیاسی برخورد نکنند. متاسفانه روشنفکران ما تعلیم وتربیت را نقد سیاسی میکنند که بهشدت با این نوع نگرش مخالف هستم و استدعا دارم موضوع را سیاسی تلقی نکنند و اگر این نگرش تغییر کرد، نخستین گام تغییر در آموزش و پرورش برداشته میشود.
نیازمند وفاق و وحدت ملی هستیم. روشنفکران به میدان بیایند
دکتر عبدالکریمی همچنین با انتقاد ازعدم پذیرش جهان مدرن و پسامدرن بهعنوان زیست جهان جدید اظهار کرد: باید با پذیرش این شرایط بتوانیم با نظام سلطه مقابله کنیم، چرا که این سوژه مدرن زبانی دارد که با زبان رسمی ما بسیار بسیار فاصله دارد. دانش آموزان ما با زبانی میاندیشند و سخن میگویند که آموزش و پرورش ما فاقد این زبان است و این بزرگترین آسیبشناسی گفتمان انقلاب است.
وی ادامه داد: به دلیل وجود شکاف سرسامآور بین مقولهها و واقعیتهای زندگی با آنچه که نظام آموزشی آنرا ارائه می کند، ما از لحاظ فرهنگی بچههایمان را از دست دادهایم لذا نیازمند وفاق و وحدت ملی هستیم چرا که این وفاق متضمن امنیت ملی ماست و اگر وفاق نباشد نمیتوانیم در برابر نظام سلطه ایستادگی کنیم و برای مقابله با این سلطه که بیشترین فشارهای تاریخی را علیه ما داشته، رسیدن به زبان سوژه مدرن ضروری است که آموزش و پرورش به تبع قدرت سیاسی فاقد این زبان و گفتمان است. این زبان گفتمان را نه سیاست و نه حوزه علمیه نمیتواند تولید کنند، اما روشنفکران میتوانند. اکثر روشنفکران جامعه ما به اپوزیسیون پیوستهاند که بسیار خطرناک است.
نزاع موجود و راه نجات این کشتی بهگل نشسته
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در حال حاضر در مقابل دو جبهه ایستادهام و مجبور به نزاع با هر دو طرف هستمُ گفت: جبهه اول گفتمان انقلابی است که فاقد زبان برای ارتباط با سوژه مدرن است و خود به ضد انقلاب تبدیل شده و بهجای دفاع از انقلاب در برابر آن قرار گرفته و جبهه بعدی روشنفکران هستند که بهجای اینکه بتوانند زبانی خلق کنند تا قدرت سیاسی بتواند با تودههایی که بخشی از آنها گفتمان اتقلاب را باور ندارد، ارتباط برقرار کنند. چرا که نیازمند وفاق ملی هستیم اما متاسفانه فاقد این زبان هستیم که بتواند اقشار مختلف جامعه را یکدل کنند و بهجای تحرک جامعه به تحریک آن دامن میزنند و دائما درصدد تحریک تودهها علیه حاکمیت سیاسی هستند.
وی گفت: معتقدم برای نجات این کشتی به گل نشسته در این برهوت نیارمند یک وفاق ملی و بنا کردن خانهای هستیم و باید دست به دست هم بدهیم. اما متاسفانه با دو گروه ناشنوا در کشور مواجهیم که گوشها بسیار سنگین است؛ گروهی که در ساختار قدرت و در بخش اشرافیت دیوانسالاری و نظام اجرایی و سیاسی کشور از جمله آموزش و پرورش قرار گرفتهاند و اصلا مشکلات را نه میشنوند و نه میبینند و گروهی روشنفکر ناآگاه وعوام که اسیر فضای پوپولیستی شده، بی خبر از اینکه با تحریک و کشاندن تودهها به خیابان دردی از این ملت درمان نمیشود، لذا وجود برهوت را جدی بگیرید تا با کمک هم بتوانیم گامی اثر بخش برداریم.
لینک مرتبط: